معنای زندگی و راه‌کارهایی برای بازیابی آن

معنای زندگی


زمان های دشواری در زندگی وجود دارند که ما احساس می کنیم زندگی بی معنا و بی ارزش است. دیگران را می بینیم که هر روز از خواب بیدار می شوند، سرکار می روند، غذا می خورند و می خوابند و این چرخه هر روز ادامه دارد و اما ما نمی توانیم برای این فرایند شلوغ و پرعجله معنایی پیدا کنیم. در ادامه راهکار هایی آمده اند که می توانند در این شرایط کمک کننده باشند. اما حتما مشورت با یک متخصص روانشناس در مورد احساسات خودتان در این شرایط را در نظر بگیرید. آیا چیزی بدتر از یک زندگی بی معنا هم وجود دارد یا نه؟

زندگی بی معنا یعنی اینکه:

ندانیم از کجا آمده ایم، آمدنمان بهر چه بوده…!

یعنی اینکه ندانیم برای چه هدفی به این جهان تقدیم شده ایم.

زندگی بی معنا، زندگی بی هدف است و آدمی را به وادی پوچی و پوچ انگاری می کشاند…

احساس پوچی. اضطراب آور است، و انسان را تا مرز افسردگی و حتی خودکشی پیش می برد.

افرادی که با زندگیهای بی معنا درگیرند، برای فرار از این اضطراب کشنده، چاره ای جز پناه بردن به دامان “لذت صرف” فارغ از نتایج آن ندارند. مگر نمی بینید که یکسره از شما می خواهند که از زندگی تان (لذت) ببرید!

کسی با لذت بردن از زندگی مخالفتی ندارد، اما سوال این است که چه لذتی و به چه قیمتی؟

آنچه به زندگی انسان معنا می بخشد، یک “هدف” انسانی و والا ست، هدفی که علاوه بر تامین اهداف غایی و نیازها و آمال و آرزوهای شخصی تناقضی با مناسبات اخلاقی و انسانی نداشته باشد و چه بسا گسترش دهنده این امور باشد.

در واقع زندگی بامعنا به انسان رشدیافته و متعالی مربوط است. انسانی که دغدغه های انسانی و اجتماعی دارد، و می داند که برای این از آسمان فرود آمده، تا جهان را به مکان بهتری برای زندگی خویش، دیگران و نسل های آینده بدل نماید. او تلاش می کند تا از خود جای پایی در این جهان به یادگار بگذارد.

زمانی که زندگی بی معنا می شود: هفت راهکار برای بازیابی معنای زندگی

۱- با هدف های مشخص و واقعی زندگی کنید.

زندگی با انگیزه، به این معناست که بدانید پشت هر تصمیم و کاری که انجام می دهید، چه “چرایی” وجود دارد. این چرایی، به شما انگیزه می دهد و برای شما انرژی لازم برای ادامه ی زندگی را فراهم می کند.

بدون دانستن این چرایی، شما تبدیل به یک قربانی خواهید شد که هر آنچه طوفان زندگی ایجاد می کند بر شما نازل می شود. در این صورت شما خود را مشغول و  پر از مشغله می یابید اما کیفیت زندگی و شادی نیز کم خواهد بود.

در صورت ندانستن چرایی، شما قربانی مقایسه های بیجا با دیگران می شوید. ممکن است کارهایی را انجام دهید فقط به همین علت که دیگران نیز در حال انجام آن کار ها هستند. برای مثال می توانید برای مشخص تر شدن چرایی به سوالات زیر پاسخ دهید :

چرا در شغل فعلی ام قرار دارم؟

چرا در این رابطه ی عاطفی قرار دارم؟

انجام چه کار هایی به من انگیزه و احساس زنده بودن می دهد؟

حالا به این سوال جواب دهید که پاسخ هایتان به سوال های قبلی چه احساساتی در شما برانگیخت؟

آیا به شما احساس  رضایت داد؟ یا احساس ترس، گناه و شرم؟

هر احساسی را که تجربه کردید، در آن عمیق شوید. و آن را تجربه کنید. اگر باسخ هایتان رضایت کننده نبوده است، حتما راهی برای اصلاح وضعیت کنونی تان وجود دارد.

۲- هر روز، حتما یک کار لذت بخش انجام دهید.

برای ایجاد معنی در زندگی، خود را متعهد کنید که (ضمن برنامه و هدف داشتن برای آینده نزدیک و دور) هر روز، یک کار مورد علاقه ی خود را انجام دهید.

با انجام کار های مورد علاقه ی خود می توانید احساس شادی را به زندگی برگردانید.

  • خواندن کتاب مورد علاقه
  • گذراندن زمان با افراد خانواده و دوستان
  • کارهای هنری، رنگ آمیزی، نوشتن و رقصیدن
  • دیدن یک قسمت از سریال مورد علاقه
  • بودن و تجربه زیستن در طبیعت

۳- سپاسگزار بودن را تمرین کنید.

زندگی معنی دار، از قلب توانایی سپاسگراری می آید. سپاسگزاری به معنای قدردان بودن برای چیز های بزرگ و کوچکی است که در زندگی تجربه می کنی و در حال حاضر در زندگیتان وجود دارد.

۴- ارتباطات واقعی ایجاد کنید.

ما انسان ها، موجوداتی اجتماعی برنامه ریزی شده ایم.

روزانه، زمانی را از تلفن های همراه خود دور شوید و به جای آن، روابط واقعی و صادقانه ای با دیگران ایجاد کنید. ما نیاز به ارتباطات صمیمانه و قابل اعتماد داریم و خاطرات و لحظات این روابط است که به ما شکل می دهد.

۵- در زمان حال زندگی کنید.

زمان حال تنها دارایی ماست و دیروز گذشته است و فردا نیز از دسترس مستقیم ما دور است. زمان حال را در آغوش بگیرید و توجه خود را به اکنون و اینجا برگردانید.

۶- به دنبال رشد مداوم باشید.

زمانی که روی دیگران تمرکز می کنیم، از رشد خود دور می شویم. فرصت هایی که برای رشد دارید را در نظر بگیرید و دست از مقایسه ی خود با دیگران بردارید.

۷- بدون چشمداشت عشق بورزید.

بدون چشمداشت دیگران را دوست داشته باشید. برای محبت کردن به دنبال دلیل نگردید. شما از عشق لبریز هستید بنابراین آن را به دیگران نیز نثار کنید.

این جهان و زیستن در این جهان نیاز به عشق بیشتری دارد. شما کسی باشید که به دیگران کمک می کند عشق و احساس تعلق را احساس کنند.

در نهایت می توان به افسانه سیزیف نوشته آلبر کامو اشاره کرد سیزیف در اساطیر یونان بخاطر فاش کردن راز خدایگان محکوم شد تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همین که به قله می‌رسد، سنگ به پایین می‌غلتد و سیزیف باید مکررا و دوباره این کار را انجام دهد.کامو می‌گوید پیروزی وی در (آگاهی) است.


















 



 



hamidrostami

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *